کد مطلب:33510 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:99

تحقق اختیار در گرو شناختن مرزهای خودی و بیگانه است











در واقع تمام بحث برمی گردد به مرزهای «خود» و «بیگانه». یعنی باید معین كرد كه من تا كجا «خود» هستم و از كجا به بعد خود نیستم و «بیگانه» ای در من نفوذ و رسوخ كرده است. مادام كه ما خود را از بیگانه پیراسته باشیم و بیگانه چه در درون و چه در بیرون بر ما حاكم نباشد و ما خودمان باشیم و خودمان، مختاریم و هر كاری كه انجام می دهیم، خود انجام داده ایم. ما از مختار بودن چیزی بیش از این نمی خواهیم بنابراین مرز میان جبر و اختیار، مرز میان فعل «خود» و فعل «بیگانه» است. اگر من خود، كاری را انجام دادم، مختارم و اگر دیگری انجام داد ولی به دست من، مجبورم، یعنی در واقع آن فعل را من انجام نداده ام ولو آنكه به ظاهر به دست من صورت گرفته باشد. لذا باید توجه داشت كه مرز جبر و اختیار، مرز آزادی و عدم آزادی اراده نیست، مرز خودی و بیگانه است. انسان

[صفحه 81]

اگر خود را از بیگانه پاك كند، مختار است و اگر بیگانه بر او حاكم باشد، مجبور است- ولو آنكه احساس آزادی بكند.


صفحه 81.